ری را

ری را جان...!
نامه ام باید کوتاه باشد،
ساده باشد، بی حرفی از ابهام و احتمال.
از نو برایت مینویسم
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور نکن...!

آخرین مطالب

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

انسان ویژگی های تاسف آوری دارد. 

اظهار نظر هایی از اطرافیان درباره ی شخصی میشنویم، سپس شاید حتی برای اولین بار آن شخص را ببینیم، اما طبق ذهنیتی که درباره اش ساخته ایم به او نگاه میکنیم. بی آن که حتی دوکلام با او حرف بزنیم درموردش قضاوت میکنیم. خودمان هزار عیب داریم و ایرادهای بقیه را میشماریم و روی آدم ها برچسب خوب و بد میگذاریم و فکر آبروی کسی نیستیم. طبق فکر های خودمان افراد را سبک سنگین میکنیم و یکی را بر فرش مینشانیم و دیگری را به عرش میرسانیم. بی آن که اندکی فکر کنیم این داوری های بی جا چه آسیبی به روابطمان میزند. بی آن که بفهمیم گاه نگاهمان، طرز فکرمان و ذهنیتمان چه رنجی به یک نفر وارد میکند. کاش قبل از همه ی این ها حداقل چند کلمه با آن فرد صحبت کنیم. کاش ‌‌"شناخت" به جای "ذهنیت" سازنده ی رفتارمان باشد... 

نمیدانم به این فکر و ناراحتی ها چه میگویند.درد متعالی؟

هرچه هستند، آن قدر زیادند که به قول سعدی گر به هر مویی زبانی باشدم هم نمیتوانم تمام و کمال راجع بهشان حرف بزنم یا بنویسم... ولی باز میتوانم بگویم: 

هنوز با همه دردم امید درمان است            که آخری بود آخر شبان یلدا را... 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۶
الهام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی