ری را

ری را جان...!
نامه ام باید کوتاه باشد،
ساده باشد، بی حرفی از ابهام و احتمال.
از نو برایت مینویسم
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور نکن...!

آخرین مطالب

کودک بمان...

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ

آن قدر دوستش دارم که حیفم می آید همین اوایل وبلاگ حرفی ازش نزنم! 

برادر کوچکم را می گویم... 

وقتی حرف میزند و میخندد، دوست دارم با نگاهم در آغوشش بگیرم! می آید دستم را میگیرد و به زور حلقه میکند دور گردنش و میگوید: «ببین چقدر دوستم داری»  و در حالی که شیطنت  در چشمانش موج میزند سعی میکند خنده اش را مخفی کند! همین دیروز در خانه باهم والیبال بازی میکردیم، توپ به لوستر خورد و نزدیک بود بیفتد! از ترس و خنده نمیتوانستیم چیزی بگوییم! بعد تصمیم گرفتیم باهم والیبال معلولین کنیم!! همین الان که این را مینویسم، روبرویم نشسته و شطرنجش را آماده میکند که باهم بازی کنیم! 

هیچ چیزی دلم نمیخواهد بهش بگویم... جز اینکه با تمنا نگاهش کنم و طوری که خدا صدایم را بشنود بگویم: "هیچ وقت بزرگ نشو"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۸
الهام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی