بیایید این هارا یادمان بماند
« _مردم دانشمندا رو دوست ندارن...
_اونا چیزهایی که علم بهشون میده رو دوست دارن ولی سوال هایی که علم ازشون میپرسه رو دوست ندارن...»
این دیالوگ کارتونی بود که چندوقت پیش میدیدم. این دیالوگ آن قدر به حرف دلم نزدیک بود که سریع کاغذو قلم به دست، آن را یادداشت کردم.
یک نگاه به شبکه های اجتماعی بیندازید.این شبکه ها پر هستند از صفحه های انواع جوک و لطیفه گرفته تا صفحه ی فلان خواننده یا بازیگر و فروشگاه های بدلیجات و... مقایسه ی کوچکی برای متاسف شدنتان کافیست. هزارها و میلیون ها طرفدار به همراه به روزرسانی های متعدد و پی در پی در این صفحات خواهید دید. حال سری به صفحه ی یک دانشمند بزنید. به یک صفحه ی علمی بروید. واین که چه خواهید دید و چه دستگیرتان خواهد شد را تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
این گرایش و علاقه ی بی حد و حصر (!!!) مردم به علم و دانشمندان،درمورد کتاب و کتابخوانی هم صدق میکند.نمونه ی خیلی خیلی کوچکش، برادر ابتدایی خودم است. چندوقت پیش باید با چند کلمه از جمله "کتاب" جمله سازی میکرد. جمله اش با کلمه ی کتاب از یادم نمیرود... «کتاب یک چیز بدترکیب است!» این در حالیست که خوشبختانه کتاب در خانه ی ما اهمیت فراوانی دارد و همه از طرفداران آن به شمار میروند، البته به جز همین برادر کوچک که فوتبال و بازی های کامپیوتری دنیایش است...!
نمونه های فراوان و بزرگتری از این ها در جامعه میبینید.شاید بگویید چه می توان کرد جز افسوس خوردن.صدالبته که آه و افسوس زیادی به سراغ آدم می آید. ولی میشود حداقل خودمان تلاش کنیم.برای بالا بردن آمار ساعت مطالعه اقلا به اندازه ی چند دقیقه یا حتی ثانیه! برای علاقه مندتر شدن خودمان و انتقال این حس به دیگران. برای چیزهایی که کم کم دارد یادمان میرود...